فریادهای دل شکسته یک بلوچ

فریادهای دل شکسته یک بلوچ

فریادهای دل شکسته یک بلوچ

فریادهای دل شکسته یک بلوچ

ای دل

ای دل

ای دل ، به کمال عشق آراستمت ،

وز هر چه به غیر از عشق پیراستمت ،

یک عمر اگر سوختم و کاستمت ؛

امروز چنان شدی که می خواستمت !

ای عشق

ای عشق ، غم تو سوخت بسیار مرا ،

آویخت مسیح وار بر دار مرا ،

چندان که دلت خواست بیازار مرا !

مگذار مرا ز دست ، مگذار مرا !

ای عشق

ای عشق ، پناهگاه پنداشتمت

ای چاه نهفته ! راه پنداشتمت

ای چشم سیاه ، آه ای چشم سیاه

آتش بودی ، نگاه پنداشتمت

ای عشق

ای عشق ، شکسته ایم ، مشکن ما را

این گونه به خاک ره میفکن ما را

ما در تو به چشم دوستی میبینیم

ای دوست مبین به چشم دشمن ما را

ای عشق

ای عشق ، در آتش تو فریاد خوش است

هر کس که در آتش تو افتاد خوش است

بیداد خوش است از تو ، وز هستی ما

خاکسترکی سپرده بر باد خوش است !

فریدون مشیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد