فریادهای دل شکسته یک بلوچ

فریادهای دل شکسته یک بلوچ

فریادهای دل شکسته یک بلوچ

فریادهای دل شکسته یک بلوچ

ای کاش می توانستم باران باشم

ای کاش می توانستم باران باشم
تا تمام غمهای دلت را بشویم
ای کاش می توانستم ابر باشم
تا سایه بانی از محبت برویت می گسترانیدم
ای کاش می توانستم اشک باشم

تا هر گاه آسمان چشمت ابری می شد باریدن می گرفت
ای کاش می توانستم خنده باشم
تا روی لبانت بنشینم و غنچه بسته لبانت را بگشایم
ای کاش می توانستم یک پرنده باشم
و پر می گشودم
و تا دور دست ها در کنار تو پرواز می کردم
ای کاش سایه بودم
تا نزدیک ترین کس به تو می شدم...
آری…………..
ای کاش سایه بودم
تا همیشه و همه جا همراه تو باشم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد