-
فال امروز حافظ
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 09:44
فال امروز حافظ : ای صـبـا نـکـهـتـی از خـاک رهِ یـــار بـیـار بـبــر انــدوهِ دل و مــــژدهی دلــــدار بـیـار نـکـتـهی روحفـزا از دهــن دوســــت بـگـو نامـهی خـوش خبـر از عـالَـم اسـرار بـیـار ر تا مُـعـطّر کنم از لطف نـسیـم تـو مـشـام شـمّـهای از نـفـحـات نـفـس یــــــار بـیـار بـه وفـای تـو کـه خـاک رهِ آن...
-
ای عشق
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 09:10
ای عشق تو خونبهای خونریزی را با تو چه کنم فغان بی چیزی را کان نرگس جادوی به خون آلوده در چشم تو کشته رند تبریزی را
-
زهی عشق زهی عشق که ماراست خدایا
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 08:53
زهی عشق زهی عشق که ماراست خدایا چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا چه گرمیم! چه گرمیم! ازین عشق چو خورشید چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا زهی ماه زهی ماه زهی بادۀ حمرا که جانرا و جهان را بیاراست خدایا زهی شور ! زهی شور ! که انگیخته عالم زهی کار ! زهی کار ! که آنجاست خدایا فرو ریخت فرو ریخت شهنشاه سواران زهی...
-
تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را ؟
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 08:48
تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را ؟ تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را ؟ نفسی یار شرابم، نفسی یار کبابم چو در این دور خرابم، چه کنم دور زمان را ؟ ز همه خلق رمیدم، ز همه باز رهیدم نه نهانم نه پدیدم، چه کنم کون و مکان را ؟ ز وصال تو خمارم، سر مخلوق ندارم چو تو را صید و شکارم، چه کنم تیر و کمان را ؟ چو من اندر...
-
بیا بیا که تویی جان جان سماع
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 08:45
بیا بیا که تویی جان جان سماع بیا که سرو روانی به بوستان سماع بیا که چون تو نبودست و هم نخواهد بود بیا که چون تو ندیدست دیدگان سماع بیا که چشمه خورشید زیر سایه تست هزار زهره تو داری بر آسمان سماع سماع شکر تو گوید به صد زبان فصیح یکی دو نکته بگویم من از زبان سماع برون ز هر دو جهانی چو در سماع آیی برون ز هر دو جهانست این...
-
ساده باشیم.
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 10:33
سهراب سپهری انسان عمیقی بود. او در طول عمر کوتاه خود توانست تا حد زیادی به عمق و معنای زندگی دست پیدا کند. شعرهای او، ساده و گیراست. آنقدر ساده است که به گفتار شبیه میشود اما همین سادگی نشان قدرتمندی آن است. شعرهای او مثل زندگی است. او بیهوده خودش را در دنیای آدمبزرگها غرق نمیکند. او نمیکوشد کلامش را به شعرای بزرگ...
-
غم وشادی در اندیشه ی مولانا
شنبه 24 فروردینماه سال 1392 17:02
غم وشادی در اندیشه ی مولانا محمد حسین بهرامیان عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد استهبان الهام جم زاد عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زرقان مقدمه انسان با اولین گریه های کودکانه پا به دنیایی که می گذارد که آمیزه ای از غم و شادی است. گویی تقدیر آدمی چنین رقم است که در انبوه غم ها و شادی ها، زندگی را تلخ یا...
-
یاد استاد شهریار
شنبه 24 فروردینماه سال 1392 10:10
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟ بی وفا حالا که من افتاده ام ازپا چرا ؟ نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟ عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟ نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟ وه که با این عمرهای کوته...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 فروردینماه سال 1392 09:43
ای گل تازه که بوئی ز وفا نیست ترا ! وحشی بافقی ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا التفاتی به اسیران بلا نیست ترا ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا فارغ از عاشق غمناک نمیباید بود جان من اینهمه بی باک نمییابد بود * * * همچو...
-
گر تـــو گرفتـــــــارم کنـــــــی من با گرفتـــــاری خوشم
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 10:03
این شعر به نظرم زیبا اومد با خود گفتم حیف نیست دوستان من از این شعر بی بهره باشند گر تـــو گرفتـــــــارم کنـــــــی من با گرفتـــــاری خوشم گر خـــوار چون خــــارم کنی ای گل بدان خواری خوشم والاتــــــرین گوهــــــر تویـــی داروی جـان پرور تویی درمـــــان دردم گـــــــر تویــی در کنج بیمـــاری خوشم آرد گـــرم غـــــم...
-
عمــــرت تــا کـی بـه خودپرستــــی گــــــــذرد
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 09:57
عمــــرت تــا کـی بـه خودپرستــــی گــــــــذرد یا در پـــــی نـیستــــی و هستــــی گــــــــذرد مـــی خور که چنین عمر که غم در پی اوست آن بـــــه کـــــه بخــــواب یا به مستــی گـــذرد خیــــــــــــــام
-
عشق مولانا به شمس،
چهارشنبه 21 فروردینماه سال 1392 16:13
عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود جوینده عشق بیعدد خواهد بود فردا که قیامت آشکارا گردد هرکس که نه عاشق است رد خواهد بود عشق مولانا به شمس، عشق آدم بود به آدم. عشق مجنون به لیلی، عشق عاشق بود به معشوقه. عشق. عشق. عشق. عشق محمد به خدا، عشق بنده بود به خالق .مولانا پیش از ملاقات با شمس تبریزی شناخته شده نبود و شمس به...
-
عشق مولوی به شمس، و عشق شمس به خدا و کیمیا خاتون
چهارشنبه 21 فروردینماه سال 1392 16:06
در نقد و تحلیل «آموزههای شمس به مولوی» نوشته رضا فرمند عشق مولوی به شمس، و عشق شمس به خدا و کیمیا خاتون مسعود کدخدایی در نقد و تحلیل کتاب: فرمند، رضا آموزههای شمس به مولوی، کلن، آلمان: انتشارات فروغ، کپنهاگ: انتشارات دیار کتاب، ۱۳۹۱ [۲۰۱۳] ۲۱۳ ص برای پیدا کردن لپِ کلام و اصلِ مطلبی که صوفیان میخواهند بگویند، و روشن...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 فروردینماه سال 1392 11:41
فروغی بسطامی کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را؟ کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را؟ غیبت نکرده ای که شوَم طالب حضور پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را چشم به صد مجاهده آیینه ساز شد تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را بالای خود در آینـﮥ چشم من ببین تا با خبر...
-
تو مردمک چشم من مهجوری
چهارشنبه 21 فروردینماه سال 1392 11:26
تو مردمک چشم من مهجوری زان با همه نزدیکی ات از من دوری نی نی غلطم تو جان شیرین منی زان با منی و ز چشم من مستوری آشفته سخن چو زلف جانان خوش تر چون کار جهان بی سر و سامان خوش تر مجموعهٔ عاشقان بود دفتر من مجموعهٔ عاشقان پریشان خوش تر دوشینه فتادم به رهش مست و خراب از نشئهٔ عشق او نه از بادهٔ ناب دانست که عاشقم ولی...
-
اشعار زیبــای مـولــوی
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1392 16:46
بشنـو این نی چون شکــایت میکـــنـد از جـداییــهـــا حکـــــایت مـــیکــــنـد کــــز نیستـــان تـــا مـــــرا ببریــــدهانـد در نفیــــــرم مــــــرد و زن نالیـــــدهانـد سینه خواهم شرحـــه شرحـــه از فراق تـــا بگـــویــم شـــرح درد اشتیـــــاق هـــر کسی کو دور ماند از اصل خویش بـــاز جویـــد روزگــــــار وصـــل...
-
چرا ایرانیان این شهر ترکیه را باید ببینند؟
دوشنبه 19 فروردینماه سال 1392 10:09
چرا ایرانیان این شهر ترکیه را باید ببینند؟ مقبره ی مولانا که در حال حاضر به عنوان سمبل شهر قونیه از آن یاد می شود، در واقع محل سکونت پدر و خانواده ی مولوی به هنگام اقامت ایشان در قونیه بوده است. پدر مولانا پس از مرگ در همین خانه به خاک سپرده شد و مجالس سماع مولانا نیز در همین خانه برگزار می شده است . قونیه شهری است...
-
اشعار کــوتاه و زیبــای مـولــوی
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 13:13
تا از تو جدا شده ست آغوش مــرا از گریه کسی ندیده خاموش مرا در جان و دل و دید فراموش نه ای از بهر خـدا مکن فراموش مرا دلتنگم و دیدار تو درمان من است بی رنگ رخت زمانه زندان من است بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی آنچ از غم هجران تو بر جان من است اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد آن را که وفا نیست ز عالم کم باد دیدی که مـرا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 12:36
مولانا نه شرقییم، نه غربییم نه بییم، نه بحرییم نه از کان طبیعیم، نه از افلاک گردانم نه از خاکم، نه از آبم، نه از بادم، نه از آتش نه از عرشم، نه از فرشم، نه از کونم، نه از کانم نه از هندم، نه از چینم، نه از بلغار و صقسینم نه از ملک عراقینم نه از خاک خراسانم نه از دنیی، نه ازعقبی، نه از جنت، نه از دوزخ نه از آدم، نه از...
-
یــار مرا غار مــرا عشق جگرخوار مرا
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 12:15
یــار مرا غار مــرا عشق جگرخوار مرا یار تویی غـــار تویی خواجه نگهدار مرا نوح تویی روح تــویی فاتح و مفتوح تـویی سینـــه مشــروح تــویی بـــر در اســرار مرا نـــور تـــویی سـور تــویی دولت منصور تـویی مـــرغ کـــه طــور تــویی خســته بــه منقار مرا قطـــره تویی بحــر تویی لطـف تــویی قهــر تویی قنــد تـــویی زهـــر...
-
نی محزون
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1392 14:46
نی محزون امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی کاهش جان تو من دارم و من می دانم که تو از دوری خورشید چه ها می بینی تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من سر راحت ننهادی به سر بالینی هر شب از حسرت ماهی من ویک دامن اشک تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی همه در چشمه ی مهتاب غم از دل شویند امشب ای مه تو هم...
-
به یاد پدر. پدر مهربانم هر روز یاد تو زیباترین تصویر من است
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1392 14:28
خوشا آنان که با عزت زگیتی بساط خویش برچیدند و رفتند زکالاهای این آشفته بازار محبت را پسندیدند و رفتند خوشا آنان که در میزان وجدان حساب خویش سنجیدند و رفتند نگردیدند هرگر گرد باطل حقیقت را پسندیدند و رفتند خوشا آنان که از پیمانه دوست شراب عشق نوشیدند و رفتند خوشا آنان که در راه عدالت بخون خویش غلتیدند و رفتند خوشا آنان...
-
دیوارهای تنهایی
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1392 14:18
دیوارهای تنهایی مرزهای اخلاقیست که در دنیای رئال برای خود بر می گزینیم. از سکوت تا مدارا در برابر منفعت جویانی که نه تو را بلکه هیچ کس دیگر را هم ملاحظه نمی کنند اما تو ناگزیری در چارچوب اخلاق او را هم چون انسانهای دیگر ملاحظه کنی و نادیده اش نگیری...آری اینچنین است که گاهی حس می کنی در میان دیوارهای اخلاقی ، تنها و...
-
Shahrzad Ensemble - Instrumental Music
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1392 14:14
-
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1392 14:01
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد همه اندیشه ام اندیشه فرداست وجودم از تمنای تو سرشار است زمان در بستر شب خواب و بیدار است هوا آرام شب خاموش راه آسمان ها باز خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز رود آنجا که می یافتند کولی های جادو گیسوش شب را همان جا ها که شب ها در رواق کهکشان ها خود می سوزند همان جاها که اختر ها به بام...
-
I'm alive
سهشنبه 13 فروردینماه سال 1392 13:53
این آهنگ سلن دیون رو خیلی دوست دارم...و زیاد بهش گوش میدم... I'm alive When you call on me وقتی که تو به ملاقاتم می آیی When I hear you وقتی که می شنوم که تو Breathe نفس می کشی I get wings to fly برای پرواز بال در می آورم I feel that I'm alive احساس می کنم که زنده ام When you call on me وقتی که تو به ملاقاتم می آیی...
-
ای دوست قبولم کن وجانم بستان
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1392 17:19
مولوی ای دوست قبولم کن وجانم بستان مستم کن وز هر دو جهانم بستان با هر چه دلم قرارگیرد بی تو آتش به من اندر زن و آنم بستان ای زندگی تن و توانم همه تو جانی و دلی ای دل و جانم همه تو تو هستی من شدی ازآنی همه من من نیست شدم در تو از آنم همه تو بازآ که تا به خود نیازم بینی بیداری شبهای درازم بینی نی نی غلطم که خود فراق تو...
-
شعری دیگر از وحشی بافقی
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1392 17:00
شعری دیگر از وحشی بافقی ما را دو روزه دوری دیدار میکشد زهریست این که اندک و بسیار میکشد عمرت دراز باد که ما را فراق تو خوش میبرد به زاری و خوش زار میکشد مجروح را جراحت و بیمار را مرض عشاق را مفارقت یار میکشد آنجا که حسن دست به تیغ کرشمه برد اول جفا کشان وفادار میکشد وحشی چنین کشنده بلایی که هجر اوست ما را هزار...
-
عزم آن دارم که
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1392 16:56
عزم آن دارم که امشب نیم مست پای کوبان کوزهی دردی به دست سر به بازار قلندر در نهم پس به یک ساعت ببازم هرچه هست تا کی از تزویر باشم خودنمای تا کی از پندار باشم خودپرست پردهی پندار میباید درید توبهی زهاد میباید شکست وقت آن آمد که دستی بر زنم چند خواهم بودن آخر پایبست ساقیا در ده شرابی دلگشای هین که دل برخاست غم در...
-
چه رخساره
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1392 16:54
چه رخساره که از بدر منیر است لبش شکر فروش جوی شیر است سر هر موی زلفش از درازی جهان سرنگون را دستگیر است قمر ماند از خط او پای در قیر ... که در گرد خطش هم جوی قیر است خطا گفتم مگر مشک ختاست او که در پیرامن بدر منیر است خط نو خیزش از سبزی جوان است که کمتر خط پیشش عقل پیر است نیاید در ضمیر کس که آن خط چگونه نوبهاری در...