فریادهای دل شکسته یک بلوچ

فریادهای دل شکسته یک بلوچ

فریادهای دل شکسته یک بلوچ

فریادهای دل شکسته یک بلوچ

مولانا

 

 

Don’t grieve. Anything you lose comes round in another form..
هر خوشی که فوت شد از تو مباش اندوهگین
کو به نقشی دیگر آید سوی تو می دان یقین


asked, Where is your home, beautiful moon?
S/he said, In the wreck of your drunken heart
I am the sun shining into your ruin
Long may you call this wild wasteland your home
گفتم که کجا بود مها خانه ی تو
گفتا که دل خراب مستانه ی تو

من خورشیدم درون ویرانه ی تو
ای مست و خراب باد کاشانه ی تو 
Do you know why your mirror reveals nothing?
Because the rust is not separated from its face
 
 
آینه ات دانی چرا غمـــــــــاز نیست
زانکه زنگار از رخش ممـــــتاز نیست 
 
How often you ask, What is my path?
What is my cure?
He has made you a seeker of Unity,
isn’t that enough?

چند گویی که چه چاره ست و مرا درمان چیست

چاره جوینده که کرده ست تو را خود آن چیست

All your sorrow exists for one reason -
that you may end sorrow forever.
The desire to know your own soul
will end all other desires

چند باشد غم آنت که ز غم جان ببرم
خود نباشد هوس آنک بدانی جان چیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد