فریادهای دل شکسته یک بلوچ

فریادهای دل شکسته یک بلوچ

فریادهای دل شکسته یک بلوچ

فریادهای دل شکسته یک بلوچ

در قلمرو مرگ

در قلمرو مرگ

آنگاه که واقعیات زندگی تبدیل به مفاهیمی انتزاعی می شوند، عقل دست به کار می شود... می آفریند و می سازد. دم زدن از مرگ طعنه آمیز است، اینکه بخواهیم راجع به نقطه ی پایان زندگی سخن بگوییم، زندگی ای که اکنون در اختیارش داریم و از آن استفاده می کنیم تا صحبت کنیم. ما از مرگ می گوییم همان زمان که او با چهره ای گرفته و ابروان گره خورده، چشمانی آتشگون و شیطانی ترین لبخند بر لب، روی تختی نشسته و همه را زیر نظر دارد و تنها نیاز است تا انگشتان بی رحم خود را بالا بیاورد و قربانی ای را نشانه برود تا یک زندگی به پایان برسد. به همین سادگی... شخصیت «بلک» black در فیلم sunset limited از قدرت افسار گسیخته ی مرگ به ستوه آمده بود و زندگی را اینطور توصیف می کرد...

«زندگی همچون اردوگاه اجباری است که در آن، کارگران بی گناه هر از چندگاهی بر طبق قرعه کشی انتخاب و به دست مرگ سپرده می شوند.»

اما یافت می شوند کسانی که با جرات تمام از این پدیده ی تاریک و ظلمانی حرف بزنند؛ از ناکجا آبادی که هرگز برای انسان مشخص نشد. ما حتی از یک قدم پس از مرگ هم خبر نداریم. اما یک قدم پیش از آن را دیده ایم. مرگ اندیشی در ادبیات جهان برای بسیاری، لذتیست مانند فشردن دندان های پوسیده بر هم. ترسیدن از جلاد داس به دست شکوهی نهفته در خود دارد. کتاب «در قلمرو مرگ» مجالی برای این لذت را فراهم می کند. لذت حس کردن مرگ در یک قدمی خود...

کتاب «در قلمرو مرگ» مجموعه ای از داستان های کوتاه سبک گوتیک است که توسط نویسندگان مطرحی همچون: ادگار آلن پو، فلیکس تیمرمانس، هاینریش بل، کلاوس مان، اونوره دوبالزاک و چارلز دیکنز نوشته شده. مقدمه ی این کتاب نیز که به قلم یکی از مترجمان آن یعنی رضا نجفی است نیز جالب توجه است. در این مقدمه مطالب جالبی راجع به سبک گوتیک گفته شده. مانند شروع آن و تاریخچه ، نقطه ی اوج آن و آثار مطرحی در این سبک همانند «قلعه ی فرانکنشتاین» و «خون آشام» و عناصر کلیدی در آن. نمود سبک گوتیک در معماری، پیچ های جالب توجه و اغراق شده، دیوار های سنگی تیره و تاریک، فضای داخلی سرد و بی روح و رمز گونه، پنجره های مشبک ، پیچک های چسبیده به دیوار و سقف های نوک تیز است. و این عناصر در ادبیات نیز به شیوه ای دیگر پیاده شده اند. آثار گوتیک شامل پیچیدگی های خاص طرحواره ی داستان هستند که شاید حتی در طول داستان باز نشوند، فضای بیشتر آنها در قلعه های متروک و ویرانه ی خانه ها رخ می دهد،

«طلوع ادبیات گوتیک، نشان از رویکرد بشر اروپایی به عالم درون، کابوس ها و رویا های شخصی، امیال و گرایش های روحی مبهم درونی، عواطف سرکوب شده و ... دارد»

این نکته ای روانشناختی است که هر کجا که اروتیسم، آزادی ها و حتی علایق جنسی مردمان سرکوب و کنترل می شود، خشونت خواهی جای آن را می گیرد. کارکرد اجتماعی و روانشناختی گوتیک را می توان از زمان طلوع آن در اروپا مورد بررسی داد. درواقع شروع گوتیک، باز می گردد به اوج خفقان های مربوط به نظام کلیسایی... و همانطور که می توان دید زمان بیشتر این داستان ها مربوط به «سده های میانه» است. دست باز نویسنده در مطرح کردن عاداتی شیطانی همچون خون آشامی یا مرگ های دردناک، موضوعات اروتیک یا خشونت های حیوانی ،(البته به شیوه ای آبرومندانه و تعالی یافته) گویی ذهن خواننده را از همین موضوعات تخلیه می کند و روح او را سبک می سازد. انگار که این داستان مجالی تخیلی است برای خواننده تا این امیال افسار گسیخته همانند میل به خشونت به هنگام عصبانیت را نه سرکوب، بلکه ارضاء کند.

این کتاب با مجموعه داستان های کوتاهی که به ما عرضه کرده، شروع خوب و مختصر و مفیدی است برای آشنایی با این سبک هنری که بیشتر اوقات از چشم علاقه مندان به رمان دور می ماند. اگر چه مرگ در واقعیت تلخی بی نهایتی دارد، اما در دنیای ذهنی ما، تبدیل به دلقکی می شود که هر چند دهشتناک، اما در نهایت بازیچه ی دست ماست!

معرفی: در قلمرو مرگ

ترجمه: رضا نجفی،پریسا رضایی

نشر چشمه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد