زندگی پر است از قضاوت دیگران درباره ما. قضاوتهایی که بیشتر اوقات بد و گاهی خوب هستند. اگر عادت کنیم که به داوری دیگران اعتنا کنیم و با هر نظر موافق و مخالف، زیر و رو شویم، باید فاتحه آرامش را بخوانیم.
شما راه خودتان را در زندگیتان بروید و با توجه به موقعیتهای زندگیتان و به کمک عقل و درایت خودتان بهترین گزینهها را انتخاب کنید. کاری نداشته باشید دیگران درباره شما چه فکر خواهند کرد؛ پشت سرتان چه خواهند گفت؛ یا در مسیر هدف شما چه سنگاندازیهایی خواهند کرد. رضایت تمام اطرافیان شما چیزی است که هیچگاه نمیتوانید به دست بیاورید. نظرات دیگران همیشه با یکدیگر متفاوت است. چگونه میتوانید رضایت دو نفری را تامین کنید که نظراتی کاملا مخالف با یکدیگر دارند؟ بنابراین نظر خود را راهنمای خودتان قرار دهید و از توجهنکردن به داوری دیگران عذاب وجدان نگیرید. شما خودتان هستید و خود خودتان باقی بمانید.
اطراف شما پر از انسانهایی است که از شما پولدارتر، زیباتر، قدرتمندتر، محبوبتر و موفقتر هستند. شما توانایی این را ندارید که جلوی پیشرفت و ستارهشدن دیگران را بگیرید. تمام آنچه در اختیار شماست، قدرت پیشرفت خودتان است. زندگی مسابقه شما با دیگران نیست. زندگی مسابقه شما با خودتان است. لحظاتی که شما در آن اهدافتان را مرتب میکنید و برای پیشرفت تلاش میکنید، لحظاتی است که شما حقیقتا مسابقه میدهید. در این مسابقه خط پایانی برای خودتان درنظر نگیرید. نهایت پیشرفت خود را باز بگذارید ولی این مسیر را به اهداف کوتاهمدت تقسیم کنید. رسیدن به هر مرحله از موفقیت به شما یک احساس برتری میدهد و باک بنزین شما را برای حرکت به سمت اهداف بالاتر، پر میکند. در حالی که اگر خود را با دیگران مقایسه کنید، تمام این انرژی صرف آن خواهد شد که چگونه میتوان جلوی پیشرفت دیگران را گرفت، هدفی که شما قدرتی برای انجام آن نخواهیدداشت.
قلب شما چقدر بزرگ است؟ به اندازه مشت بستهتان؟ به اندازه تمام وجودتان؟ به اندازه خانوادهتان؟ به اندازه شهر یا کشورتان؟ یا به اندازه همه این کره خاکی؟ هر اندازه قلب شما وسیعتر باشد، مرزبندیهای وجودتان کمتر است. همین مرزبندیها محدودیت میآورد. اندیشیدن به مرزهایی برای دوست داشتن، ذهنتان را مشغول خواهد کرد ولی اگر درهای قلبتان را به وسعت تمام این دنیا بگشایید، دیگر با همه دنیا یکی خواهید شد و به آرامش خواهید رسید. مرزبندی یعنی درون این محدوده خوب باش، مهربان باش، درستکار باش ولی بیرون از آن هر کاری که میخواهی انجام بده؛ و این یعنی دوگانگی و دورویی با خود. تلاش کنید تمام احساسات خود را یک کاسه کنید تا بتوانید آزادتر نفس بکشید، زندگی کنید و عشقبورزید.
در منزل نشستهاید و یکی از عزیزانتان دیر کرده است، چشم از ساعت برنمیدارید و در ذهن خود بدترین حوادث ممکن را تصویر میکنید و خودتان نقش اول این فیلمهای آینده را بازی میکنید. نتیجه آن فقط چند برابر شدن نگرانیتان و کشتن لحظاتی است که در آن حضور داشتهاید. در باز میشود و عزیز شما، صحیح و سالم از راه میرسد. چه کسی تاوان لحظاتی را که بسیار ارزان به قتلگاه بردهاید، خواهد داد؟ برای شادبودن، باید عادت کنید «در لحظه» زندگی کنید. در لحظه بخندید، گریه کنید، شاد شوید و غمگین شوید. انسانهای شاد، با خودشان روراست هستند و در هر لحظه برای همان لحظه تصمیم میگیرند. آرامش در لحظه خلق میشود؛ به لحظه حال وفادار باقی بمانید.
به اندازه تمام انسانهای روی این کره خاکی، تیپ و شخصیت متفاوت وجود دارد. انسانهایی که قابلیتها، امکانات، استعدادها و تواناییهای بسیار متفاوتی دارند. بسیاری از آنها از نظر امکانات جسمی، روحی، مالی... پایینتر و بسیاری نیز بالا دست شما قرار دارند. یکی از قدمهای مهم برای دستیابی به آرامش، پذیرفتن این تفاوتها است. شما نمیتوانید این تفاوتها را پاک کنید ولی وقتی حضور آنها را بپذیرید، دیگر از بابت وجودشان احساس نگرانی نخواهید کرد. زندگی پر است از تفاوتهای کوچک و بزرگ.
مهم آن است که به آنچه دارید آگاه باشید و قدرش را بدانید. از آن استفاده کنید و با آن پیشرفت کنید. اینکه دیگران چه برتریهایی دارند یا چه کاستیهایی دارند، دردی از شما دوا نخواهد کرد، زندگی شما را تغییر نخواهد داد ولی درک آنچه خودتان دارید و استفاده صحیح از آن میتواند زندگی شما را دگرگونکند.
بسیاری از ما عادت کردهایم با چشم دیگران به انسانها نگاه کنیم. قضاوتها، پیشداوریها و گفتههای دیگران درباره افرادی که آنها را نمیشناسیم یا آشنایی اندکی با آنها داریم، اساس قضاوت ما را درباره شخصیت افراد تشکیل میدهد. در حالی که نگاهکردن به دیگران با چشمان خودمان بهترین راه برای شناخت انسانهای اطرافمان است.
فراموش نکنید پیشداوری ناآگاهانه درباره دیگران میتواند اثرات عمیقی بر ارتباط شما با دیگران داشته باشد. نکته دیگر اینکه انسانهای اطراف ما همه انسانهایی خاکستری هستند، سفید یا سیاه مطلق وجود ندارد. درباره دیگران سختگیر نباشید.
اگر نیمی از وجودشان سفید است، به آنها تخفیف دهید و آنها را از انسانهای خوب پیرامون خود بدانید. فراموش نکنید شما هم در چشم دیگران انسانی خاکستری هستید و دوست دارید دیگران شما را سفید بپذیرند.
شما مثل هیچکس نیستید، فقط شکل خودتان هستید. پیداکردن خودتان کار چندان آسانی نیست ولی اگر حواستان را به خود واقعیتان جمع کنید، بسیاری از ناآرامیها، نگرانیها و مقایسهها ناگهان از زندگی شما محو میشوند و شما فرصت خواهید یافت خودتان را دوباره بسازید- آنطور که دوست دارید. حسادت به داشتههای دیگران جز رنج و سکون فایدهای ندارد. به جای آن اگر هرکس از اطرافیانتان نکته مثبتی دارد، آن نکته مثبت را برای خودتان خلق کنید. شاید بخواهید پولدارتر، زیباتر، خوشاندامتر، بانفوذتر، بااعتماد به نفستر... و هزاران «تر» و «ترین» دیگر باشید. خوب اصلا اشکالی ندارد. شما ظرفیت دارید که به همه این «ترینها» دست پیدا کنید.
برای شروع کافی است قلم و کاغذ بردارید و همه آنچه میخواهید بشوید، در آن یادداشت کنید و برای رسیدن به آن برنامهریزی کنید. چند سال بعد اگر به همان کاغذ نگاه کنید، خواهید دید از آن تصورات خام که برای خود در نظر گرفتهاید، بسیار برتر و بهتر هستید. باور نمیکنید؟ امتحانکنید.
حقیقت هر اندازه تلخ باشد، باز هم پذیرفتن آن آرامشبخش است. شما اگر نتوانید حقایق زندگی خودتان را باور کنید، به خودتان خیانت کردهاید؛ چون شما اندیشهها و باورهایی زندگی خواهید کرد که به شما وفادار نخواهند ماند، دیر یا زود شما را رها خواهند کرد و مجبور خواهید شد با واقعیت روبهرو شوید. پذیرفتن حقیقت شاید دشوار باشد ولی به شما کمک خواهد کرد که برای آینده برنامهریزی صحیحی داشته باشید. اگر به خودتان دروغ بگویید، مجبورید به این کار ادامه دهید و کمکم به جایی میرسید که میبینید بر پایه یک پیشفرض غلط، یک برج چند طبقه را ساختهاید. از هم پاشیدن این پایه، کاخ تمام آرزوها و تلاشهایتان را ویران خواهد کرد و نتیجهای جز ناآرامی و احساس زیان نخواهدداشت.
در این دنیا هیچچیز را مجانی به کسی نمیدهند. شما برای آنکه نعمتی به دست آورید لازم است پیش از هر چیز، لیاقت آن را در خود ایجاد کنید. مطمئن باشید هرگاه ظرفیت دریافت آن را در خود ایجاد کردید، آن مطلوب در اختیارتان قرار خواهد گرفت.
بنابراین به جای اینکه وقتتان را صرف غبطه خوردن به حال دیگران بکنید، برای رسیدن به مقصود خود، آمادگیهای لازم را در خودتان ایجاد کنید. اگر قرار است در امتحان پذیرفته شوید، تسلط کامل بر کتابها و منابع به دست بیاورید. اگر تمایل دارید در حرفه خودتان نفر اول باشید، مهارتهای لازم را با مطالعه و تمرین به دست آورید. این یعنی به دست آوردن لیاقت و آمادگی.
آیا تا به حال پیش آمده است که خودتان را آنقدر درگیر زندگی و حرفه خود کرده باشید که دیگر فرصتی برای رسیدن به خودتان نداشته باشید؟ در طول روز، حداقل یکی از کارهایی را که دلتان میخواهد انجام دهید. به خرید بروید، موسیقی دلخواهتان را گوش کنید، با دوستتان تلفنی صحبت کنید، نقاشی بکشید، روزنامه دلخواهتان را بخوانید... حتما در طول روز برای خود وقت بگذارید. این وقت ممکن است خیلی کوتاه باشد ولی به شما کمک خواهد کرد که آرامش از دست رفته خود را در میان مشغله روزانه بازیابید.
گاهی آدم چنان در زندگی غرق میشود که فراموش میکند «از کجا آمده و آمدنش بهر چه بود.» یاد خدا قویترین اکسیر آرامشبخش است. جرعهای از این اکسیر را بنوشید، خدا را عاشقانهبخوانید و اطمینان داشته باشید که او پاسختان را خواهد داد.
فرآوری: نسرین صفری
بخش خانواده ایرانی تبیان